زلف هـندو

۴ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

یکی از بهترین تفریحات این جانب خواندن تاریخ و دیدن عکس های شخصیت های تاریخی است،مثلاً  در این نیمه شب دارم به عکس ایران دخت،دختر قاجار نگاه می کنم و در این اندیشه ام که اگر زنده بود حالا در آستانه ی صد و دو سالگی به سر می برد؛یا مثلاً اگر محمدرضا پهلوی با او ازدواج می کرد شاید مسیر تاریخ یک جور دیگری می شد تهش هم می رسم به این که بروم دنبال فرزندان ایراندخت بگردم و ببینم اوضاع و احوال شان چطوری است؛اما ته ته تهش این آرزو را دارم که حاضرم یک سال از زندگی ام را بدهم و سوار ماشین زمان بشوم و یک چرخی توی تاریخ بزنم،هر دوره و سلسه ای را یک روز!

۱۵ دی ۹۵ ، ۰۱:۴۹
فهیمه جاوری

یک شب هایی هم قبل از خواب،بعد از خاموش کردن آخرین چراغ و پهن شدن تاریکی توی اتاق به مرگ فکر می کنم و تنم می لرزد،به مرگ خودم؛به این که اگر فردا صبح بیدار نشدم؟ راستی چقدر برای مردنم بعضی ها رنج می کشند،بعد از خدا می خواهم صبرشان دهد،یک صبر جمیل عظیم؛بعدتر اما برای خودم بیشتر می ترسم،به تاریکی قبر،به این نادانی بعد از مرگ،به این که چه می شود،چندین و چند هزار سال باید منتظر بمانم تا دیدار روز قیامت فرا برسد و عزیزانم را ببینم،من که دلم برای شان تنگ می شود،سفری به بازگشت که حتی تلفن و نامه هم توی کارش نیست؛بعد سعی می کنم از فردا آدم بهتری باشم،بیشتر لبخند بزنم و مهربان تر باشم،دو دو تا چارتای نمازم را درست کنم،چهار خط دیگر هم به وصیت نامه ام اضافه کنم...اما ته ته تهش درست می رسم به این نقطه که به هیچ چیز دل نبندم و هیج چیز و هیچ کسی دل به من...دنیاست دیگر،طاقت دیدن خوشی آدم را ندارد درست وقتی می فهمد نقطه ضعفت کجاست صاف می زند توی هدف!؛یادم که نمی رود همین شهریور ماه بود که توی پارک نزدیک آرامگاه باباطاهر،نشسته بودیم و می گفت آزمایش دادم،دکتر می گفت کبدت از من هم سالم تر است،و توی آبان ماه همین درد کبد سالم تر از دکتر او را از بین ما برد.

۱۵ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۱
فهیمه جاوری
جناب آقای دکتر لطف کردند و سه روز مانده به امتحان دو مقاله ی دیگر به منابع اضافه نمودند،به فاصله ی اندکی چهار مقاله ی دیگر به امتحانی که نیم روز برابش وقت داریم اضافه شد؛دو ساعت بعد مقالات کاور کشیده جلوی چشمانم حاضر بود! هر آنچه منبع امتحانی بود دور تا دور خودم چیدم و در مقابل برای مبارزه با حجم عظیم استرس وارده،بعد از شونصدسال تلویزیون روشن کردم و همراه با مراسم تخمه خوری به تماشای آن پرداختم!!!
۱۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۷
فهیمه جاوری

در همهمه ی موقعیت های حساس است که همیشه ذهن آدمی شروع می کند به فعالیت کردن های خارق العاده... درست در لا به لای کتاب ها و مقالات درسی است که بهترین ایده ها و دغدغه مندی و راه حل های فرهنگی و چه بسا اقتصادی پر پول به ذهنت خطور می کند آنقدر اغوا گرانه که دفتر و کتاب را می بندی و حساب و کتاب را شروع می کنی...بلاخره بعد بیست و چهار سال زندگی روح بلند پرواز آرمانگرایم فهمید به دنبال چه می گردد تشگی اش با چه سیراب پذیر است!

۱۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۵
فهیمه جاوری