دوباره قلم زنی
۹۴ ۲۱ دی
آخ که چقدر دلم برای وبلاگ نویسی های شب تا صبح و صبح تا شبم تنگ شده ، نمی دانم هنوز تقصیر را بیاندازم گردن بلاگفا و بی انگیزه کردنم یا ایجاد شرایط جدید و تغییر و تحول رخ داده در زندگی! وقت نمی کنم تنها جواب سر راست قضیه است ، اما شاید دیگر فکر نمی کنم، به هر چیزی فکر نمی کنم، در گیرش نمی شوم و در موردش توی ذهنم آسمان ریسمان نمی بافم. وبلاگ نویسی خوب بود ، روحم را زنده می کرد، نه آنکه حالا آدمی بی روح باشم نه! اما می دانم یک جایی از روحم را کنده اند و چند وقتی است نمی روم پی اش که باز پس گیرم. راستی چه می شد اگر جرقه ی دوباره نوشتن توی سرم زده می شد؟ این من هستم؟ همان زلف هندوی همیشه آپدیت؟! بیست و اندی حداقل از آخرین بروز رسانی گذشته است و این است روزگار ...
۹۴/۱۰/۲۱