زلف هـندو

فترت

۹۷ ۱۳ بهمن

شبیه اسیر تازه آزاد شده ای هستم که با همه ی مات و مبهوت بودنش، دلتنگ روزهای قبل از اسارت است؛ روزهای بدون پایان نامه، روزهای بدون استرس نظر استاد، حالا برگشته ام به خود قبل از روزهای کارشناسی ارشد، کتاب می خوانم، گاهی بلند تا محمدصادق هم بشنود و گاهی آرام تا بیشتر بتوانم لذت ببرم قبل از آنکه حرکات دهانم مانع از لذتم شود، پیاده روی می کنم آن هم درست توی سرچراغی مغازه دارها وقتی چادر شب هنوز رنگ و رو رفته است اما چراغ های سهر دلبری اش را دو چندان می کند، برای خودم چای دم می کنم و گاهی فیلم هایی که دوست شان دارم میلینم، بیشتر با دوستانم حرف می زنم و یک جورهایی دارم آزادی ام را خوب خوب استفاده می کنم برای استراحتی قبل از استرس و جنگ بعدی...

۹۷/۱۱/۱۳
فهیمه جاوری